حرفهای خودمانی

سلام بر دوستان عزیز

حرفهای خودمانی

سلام بر دوستان عزیز

خدا بود و دیگر هیچ نبود

چند روزی است که کتابی از شهید چمران به دستم رسیده است به نام "خدا بود و دیگر هیج نبود" . در نگاه اول که کتاب را میخواندم احساس کردم این شخص دچار افسردگی مزمن است اما وقتی بیشتر تامل کردم دیدم چمران همواره غمی را در دل میپروراند که از هر شادی برای او گواراتر است. همین غم است که او را از برکلی در کالیفرنیا و در جوار سانفرانسیسکو به جنوب لبنان میکشاند، او را از یک انسان آکادمیک به انسانی عاشق و مبارز با ظلم تبدیل میکند. جایی در این کتاب میگوید رفاه و آسایش زیاد روح انسان را فاسد میکند  و او را به انسانی بی احساس تبدیل میکند و براستی که زیبا سخن رانده است. حقیقتا جای او در این دنیا نبود و خوشا بحالش که رفت و نماند.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ

نمی شد اخوی محترمشونم با خودشون می بردند.

اخوی محترمشون ظاهرا پیش بینی میکردن که در آینده به جرگه انسانهایی میپیوندند که میخواهند بشریت را از شر استکبار نجات دهند لذا صلاح دیدند زنده بمانند و مسئولیت پیش رو را انجام دهند که حالا هم دارند انجام میدهند

احسان یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ

البته او در دورانی که ماند و ما نبودیم چیزهایی دید که شاید ما تا آخر عمر هم نبینیم. تو یکی از کتابهای دیگه اش که الان اسمش را یادم نیست د رمورد خیانتها به ملت فلسطین و لبنان می نویسه و چقدر دردناک می نویسه. خیانتهایی که هنوز هم در جریانه ول یما به دلیل غرق شده تو مسائل پیش پا افتاده نمی بینیم و مثلا درگیر این هستیم که دادش چمران چی شد و .......
یا علی

مهدی چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ق.ظ

در پاسخ احسان:

متاسفانه تو این دنیا یک حقایقی وجود داره که عوام مثل من تا آخر عمرشون هیچ وقت نمی بینند البته یک سری خواص با بصیرت هستند که ببینند. فقط مشکل اینجا است که چرا ما نسبت به حقایقی که توفیق دیدنش از طرف خدا بهمون داده نشده، مسوولیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد