حرفهای خودمانی

سلام بر دوستان عزیز

حرفهای خودمانی

سلام بر دوستان عزیز

از پلیس امنیت عمومی تا هفت ۶۱)

از پلیس امنیت عمومی تا هفت ۶۱)


فراستی خوشحال شد که بلاخره کارش راه میفته. تا اومد بره داخل دوباره همون سرباز دم در گفت سرهنگ هنوز جلسه داره یه کم دیگه منتظر بمونین. دیگه خیلی عصبانی شده بود مخصوصا از اینکه سیگارش خراب شده بود. یه چندتا فحش نثار کرد و بعد گفت میدونی من حتی تو دفتر رئیس صدا و سیما هم سیگار کشیدم و کسی هم جرات نکرده بهم حرفی بزنه و از این حرفا. میگفت که یه بار ممنوع التصویر شده و چطوری بلافاصله با رئیس حراست صدا و سیما تماس گرفته و چند تا فحش آبدار نثارش کرده خلاصه مجال نمیداد من راجع به سینما و سوالات توی ذهنم از اون سوال کنم. بلاخره صداش کردن داخل و رفت داخل. من حدود یک ساعت معطل شدم و کم کم داشتم نگران میشدم پیش خودم میگفتم نکند بنده خدا را بازداشت کرده باشند خیلی دیر کرد خوبه من پاشم جونم رو وردارم و فرار کنم بلا خره بعد از یک ساعت و نیم اومد بیرون.....ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد